گواهی نامه گرفتن مامانم حدود یک سال و نیم طول کشید
؛ قبول که شده بود افسره از مامانم خوشحال تر بود !
.
.
شوهر دختر خالم یه گوشه خونه لاتی نشسته بود همه بهش
خندبدیم بعد دختر خالم بهش میگه بیا از دور خودتو ببین خیلی خنده دار شدی ؟!؟!؟
!
دختر خالم داره له میشه به خدا ، واسش دعا کنین
…
.
.
خواهرزادم ساعت دیواریمون رو برداشته واستاده روش میگه
ترازوئه ، میخوام ببینم چند تومن شدم
!
.
به بابام میگم اگه من یه روز سکته مغزی کردم ، اعضا ی
بدنمو اهدا کنین
!!!
برگشته میگه برو بابا تو مغزت کجا بود که بخواد سکته هم
بکنه ؟! به فکر یه راه دیگه باش
!!!
.
.
.
.
مامان و بابام با هم قهرن ، با هم رفتن فرش بخرن بابام
زنگ زده خونه میگه سعید گوشیو میدم به مامانت ازش بپرس این فرشه خوبه ؟
گوشیو داده بهش ازش می پرسم مامان این فرشه خوبه ؟
مامانم میگه نه بزا بقیه رو هم نگاه کنم ؛ باز گوشیو داده به بابام میگم نه بزار
بقیرم نگاه کنه !!! بابام میگه بهش بگو باشه
!
یعنی می خواستم با سیم تلفن خودمو خفه کنم
!
.
.
مامانم باهام لج کرده میگه از بس هر دختری نشونت دادیم
یه ایرادی گرفتی ، اگه دختر مورد علاقت پیدا شد اسید میپاشم روش
!!!
.
.
بابام به مامانم اس ام اس عاشقانه فرستاده ، الان ۲
روزه خونمون دعواست …
مامانم گیر داده به بابام که این اس ام اسو کی واست
فرستاده بود ؟
.
.
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺩﺧﺘﺮ ﻳﻜﻲ اﺯ اﻗﻮاﻡ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮاﻫﺮﻡ
…
ﻗﺪﺵ اﻧﺪاﺯﻩ ﺧﻮﺩﺗﻪ ، ﻫﻴﻜﻠﺸﻢ ﺷﺒﻴﻪ ﺧﻮﺩﺗﻪ … ﻭﻟﻲ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ
!!!!!
ﺧﺐ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﺎﺑﻮﺩ کردی ﺑﭽﻪ رو
…
.
.
بابام بهم میگه یه شامپوی خوب خارجی واسه خودت (!) بخر
فردا میخوام برم حموم
!
.
.
دیشب بابابزرگ و مامان بزرگمو بردیم فرودگاه بدرقه کنیم
که برن مکه ، هواپیما تاخیر داشت
!!!
مامان بزرگم نگران بود ، عموم میاد دلداریش بده میگه :
این چیزا عادیه ، تاخیر داره ، نقص فنی پیدا میکنه ، سقوط میکنه ، نگران نباش
!
.
.
به مامانم میگم چی دوست داری برات کادو بگیرم ؟ میگه شما
جیب مارو نزن کادو پیشکش
!
.
.
پسرعموی ۳ ساله ام برداشته گوشی ۷۰۰ تومنی باباشو انداخته تو آکواریوم !
من : چرا گوشیو انداختی اونجا ؟
میگه انداختم تا ماهی ها با مامانشون حرف بزنن
!
من
ماهی ها
خلیج همیشه فارس
.
.
خواهر دوستم ۳ سالشه رفته بود
تو اتاقش داشت با عروسکاش بازی میکرد یهو اومد بیرون زد زیر گریه ، پرسیدیم چی شده
؟؟؟
گفت عروسکام منو بازی نمیدن
…
.
.
دو تا پسربچه ۴ و ۹
ساله تو فامیلمون داشتن دعوا میکردن ، یعنی داداش بزرگه داشت کوچکه رو کتک میزد ؛
من رفتم پا در میونی کردم و کوچیکه رو نجات دادم بعدش همون کوچولوه بهم فوش میده
میگه : به تو چه داداشمه ؟؟؟ صلاحمو میدونه داره تربیتم میکنه
!
.
.
آرشیو جک فک و
فامیل
برادرزاده م ۳ سالش نشده ، ساعت
۲-۳ نصقه شب از خواب پا شده با گریه و زاری که من چرخ گوشت میخوام
!!!
حریفش نشدن رفتن چرخ گوشتو آوردن بالا سرش گذاشتن
…
و اینگونه بود که بچه تا صب با چرخ گوشت خوابید
!
.
.
وقتی با فک و فامیلا اسم فامیل بازی میکنم
:
اسم : غلام
فامیل : غلامی
غذا : غلام پلو
میوه : غلام سبز
شغل : غلام فروشی
شهر : غلام رود
کشور : غلامستان
گل : غلام بو
اشیا : غلام پلاستیکی
ماشین : همونی که غلام سوار میشه ! (اسمشو نمیدونم
)
.
.
امروز از سرکار برگشتم خونه میبینم همه باهام سنگینن ،
هیشکی تحویلم نمیگیره ، الان فهمیدم دیشب مادرم خواب دیده من بدون اجازشون ازدواج
کردم
…
اصن دقت که میکنم خدارو شاکرم رام داده خونه
!
.
.
مامان بزرگ ما هم یه بار سر سفره میخواست یکیو صدا کنه ،
نمی دونم چی فکر کرد با خودش ؛ یه بشقاب پلو خورش پاشید تو سفره
…
ما همچنان اندر کف این فک و فامیل مانده ایم
…
.
.
خودم رو کشتم رفتم مهندسی رباتیک گرفتم ، فامیلمون
برگشته میگه عقربه بزرگه ساعت خونه مون افتاده ، می تونی جا بندازیش ؟
.
.
خواهر زادم ۳ سالشه از بیرون
اومده میگه سردمه ، بهش میگم بیا بغلم گرم شو … میگه نه میخوام همینجوری خنک بمونم
!
میگم خب بیا بغلم منم خنک شم ، میگه برو کنار منو بغل
نکن خنکیم تموم میشه
!
.
.
یه روز از بیرون اومدم رفتم رو تخت خوابیدم ، مامان و
بابام اومدن بالا سرم و با محبت هرچه تمام دست تو موهام کرد و گفت : الهی قربونش
برم … بعد با یه لحن غم انگیز به بابام گفت : خوب شد دختر نشد وگرنه رو دستمون باد
میکرد
!!!
.
.
دستمو بریدم رو لباسم یه لکه خون ریخته ، شستمش پاک نشده
…
به مامانم میگم خون با چی پاک میشه ؟
از اون اتاق داد زد : خون فقط با خون پاک میشه
!
من
فیلم هندی
سازمان خون
شاهرخ خان
آمیتا چاخان
شعبون بی مخ
.
.
به مامانم میگم من شام بیرون میخورم ، هوس فست فود کردم
…
میگه نمیخواد ، فردا شب هوس کن
!
.
.
امروز همزمان هم آیفونمون زنگ خورد و هم تلفونمون
…
مامان و بابام هول شدن چیکار کنن مامانم تلفونو برداشته
میگه کیه ؟ بابام هم آیفون رو برداشته میگه الو سلام العلیکم
!